امشب شب تولدمه. اما میدونی امشب هوای دل من چه جوریه؟
هوا بس ناجوانمردانه سرد است!
یادش بخیر،قبلا ها اینجور موقع ها به آدم میگفتند:
روز تولد تو میلاد عشق پاکه.برای شکر این روز ...
اما امرور همچون میلیاردها انسان تنهای دیگر،او فراموش میشود،
و زندگی میکند با رفیقانی اندک و نارفیقانی بسیار !
و در تنهائی می جوید دلیل بودنش را و از خود می پرسد:
ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
و آنگاه که از نیافتن پاسخ کلافه میشود فریاد میزند:
وایسا دنیا من میخوام پیاده شم.
و وقتی که گوش دنیا را شنوا نمی یابد، غمزده و ناامید میگوید:
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت.
و زمانی که او را از این اندیشه نهی میکنند با بغض ، آهسته میگوید:
نیم از عالم خاک ... چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم !
آیا حق با اوست؟! نمیدانم .لیک یقین دارم
زندگی در کنار نارفیقان سخت دشوارست.
سلام بر خاتم مهربانى و عشق!
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشکم، که رسد بر لب مژگان
با این دل سودا زده همدم شده امشب
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون،خاموشه امشب
گمونم پیرهنِ مشکی شو، زهرا (علیهاالسلام)
به جای مادرش، می پوشه امشب!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد