سلام بر خاتم مهربانى و عشق!
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشکم، که رسد بر لب مژگان
با این دل سودا زده همدم شده امشب
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون،خاموشه امشب
گمونم پیرهنِ مشکی شو، زهرا (علیهاالسلام)
به جای مادرش، می پوشه امشب!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد
حرفها دارم برای گفتن...
اما قفل سکوت بر لب زده ام...
نکند نامحرمی بشنود...
و همین رویا را هم از من بگیرد...
رویای داشتن تو را !!!
(نمیدونم کجا این مطلب رو خوندم ولی ازش خوشم اومد و حالا آوردمش اینجا و نوشته خودم نیست)