...و اینهم شعر و پاسخی دیگر به شعر سیب مصدق که یکی از دوستان ویلاگی برایم فرستاده:
دخترک خندید وپسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
عالی
ممنونم دوست عزیز .لطف کردی بهم سر زدی . بازم بیا.
سلام چقدر این مطلبت متفکرانه هست وبلاگ جالبی داری
سلام دوست خونم.نظر لطف شماست.ممنونم که اومدی.بازم بیا.
سلام !
بازم مثل همیشه عالی بود مرسی
ادامه داره؟
خواهش میکنم.والله نمیدونم دوستان لطف دارند و مطالب جالبی میفرستند ومن می بینم حیفه استفاده نشه فقط نقل قول میکنم.
بازم مثل همیشه عالیییییییییییییییییی......دوست خوبم لینک شدی...
و شما هم مثل همیشه لطف دارید.ممنونم از حضور ارزشمندت.منم با افتخار شما را لینک کردم.
زیبا بود ...
ممنونم دوست خوبم.
سلام این شعر هم خیلی زیبا بود
ممنون که سر میزنی
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز ! ..... بسیار زیباست
سلام دوست خوبم.سپاسکزارم از لطف و محبتت .
سلام
شعر زیبایی بود ممنونم
سلام دوست عزیز.خواهش مبکنم .لطف کردی سر زدی.
انگار هنوز از شاخه ی دلت مرا نچیده ای
بچین
تا جاذبه زمین مرا از آن خود نکرده ...
سلام دوستی عزیز
ممنون که بهم سرزدی
صدایی دلتو خ وندم
مطالبت زیباست
شاد باشی
سلام دوست خوبم
خوش اومدی.ممنون که وقت گذاشتی
سلام.خیلی قشنگ بود.مسی
سلام دوست عزیز
ممنون .لطف کردی اومدی.بازم بیا خوشحال میشم.