ناگفته های باغبان:
در دلم شعله ی این آتش جانسوز، نهانی پیداست
به زبانم سخن ناله و افسوسِ آن عشق نروییده هنوز پابرجاست
که چرا کوزه ناکامی عشق دو انسان
به سر من بشکست؟
من بیچاره به عشق تو و آن کودک معصوم چکار؟
من گم گشته ی دیروز به فردا شدن روزِ دو مظلوم چکار؟
من در آن روز همانجا بودم
در پی کاشتن سیب دگر
در پی کندن آن هرزه علف ها زخاک
که به قامت عمریست
تن خود را به آن کهنه درخت می پیچند
که بود سبز شودش پیکر منحوس
اما
هدفش در باور،
کشتن آن سیب است.
سیب اما به خودش می بالد، می خندد
به همان عشق که او را به رسیدن برساند
به همان « نه » که آن هرزه علف ها بنوشتند و نخواند.
هفته ها رفته از آن روز ولی در ذهنم
این سخن گام زنان می دهد آزارم
بر لبم مانده و دیریست بر این گفتارم
" که چرا عشق دو کس
ز نگاه نگران دگران
ـــ که در این حادثه ناگه مثلش من بودم ــــ
ز هم می گسلد، می پاشد ؟ "
من که چیزی به لبم نامده بود.
قهر و خشمی به نگاه نگرانم که نبود.
تو چرا ترسیدی؟
او چرا می ترسید؟
مگر آن سیب که از دست تو افتاد به خاک،
من مقصر بودم؟
من که خود را به باغ بغلی پیچیدم !
من که گفتم به جز سیب در آن باغ دگر هیچ ندیدم !
... سالها می گذرد از من و این باورِ دور
که برآنم هنوز
آفرین بر دل روینده سیب
که نرویید جز اینکه برسید.
و من اندیشه کنان غرق این پندارم :
ما ز چه می ترسیم ؟
از ازل همت انسان که کم از سیب نداشت ...
**********************************
من چه می دانستم، کاین گریزت ز چه روست؟
من گمانم این بود
که یکی بیگانه
- با دلی هرزه و داسی در دست -
در پی کندن ریشه از خاک
سر ز دیوار درون آورده
مخفی و دزدانه...
تو مپندار به دنبال یکی سیب دویدم ز پیت
و فکندم بر تو نگهی خصمانه!
من گمان می کردم چشم حیران تو چیزی می جست
غیر این سیب و درختان در باغ
به دلم بود هراسی که سترون ماند
شاخ نوپای درخت خانه...
و نمی دانستم راز آن لبخندی که به دیدار تو آورد به لب
دختر پاکدلم، مستانه!
من به خود می گفتم: «دل هر کس دل نیست!»
هان مبادا که برند از باغت
ثمر عمر گرانمایه تو،
گل کاشانه تو،
آن یکی دختر دردانه تو،
ناکسان، رندانه!
و تو رفتی و ندیدی که دلم سخت شکست
بعد افتادن آن سیب به خاک...
بعد لرزیدن اشک، در دو چشمان تر دخترکم...
و تو رفتی و هنوز
سالها هست که در قلب من آرام آرام
خون دل می جوشد
که کسی در پس ایام ندید
باغبانی که شکست بیصدا، مردانه
بازم و بازم عالی بود مرسی
خواهش میکنم.ممنون که اومدی.خیلی لطف کردی.
عالی بود دوست خوبم موفق باشی.....
خواهش میکنم.ممنون که اومدی.شما هم موفق باشید.
زیباست ممنون
چشم تون زیباست که زیبا می بینه.
سلام ممنون که با حوصله سر میزنی



فقط میتونم بگم خیلی قشنگ بود
سلام دوست خوبم
ممنونم از نظر لطفت و از اینکه بهم سر زدی
سلام.خوبی؟این شعر چقدر جوابیه داره!!!ولی همشون قشنگن.مرسی که به من سر زدی.بازم بیاااااااا
سلام دوست عزیز.من خوبم.شما چطوری؟
این شعر بازم جوابیه داره که انشاالله در پست های بعدی میارمشون.
خیلی لطف کردی سر زدی.بازم بیا خوشحال میشم.منم حتما بهت سر میزنم.
چقد جالبه هر کی ی مدل خاصی جواب داده
واقعا زیباس
آره نگاههای متفاوت ، زیبائی خاصی دارند.
ممنون که اومدی.
با سلام
ممنون از حضور شما
در باره ی این شعر استاد مصدق هم که حرفها همیشه بسیار بوده و بسیار جوابیه
جوابیه ها خوب بودن اما بنظر من این شعر حمید مصدق مث اینه که یکی دلش می شکنه و تعدادی دیگر می خواهند اورا آرام کنند اما هیچکدام از آنها هیچ تاثیری ندارد و ترک که بر دل باید بخورد خورده و حالا شما هر چه نمی خواهد او را دل داری بده! این شعر نمی تواند جوابیه ای داشته باشد و شعر اصلا فضایی دارد و انسان را در خود میپیچد که نمی توانی جوابی برایش در نظر بیاوری...
بهر حال ممنون از دعوتت دوست گرامی وبلاگ شما فضای خوبی دارد
درود برشما
سلام دوست عزیز
ممنونم از حضور گرم و صمیمی و ارائه نقطه نظر ارزشمندتون
بازم بیا خوشحال میشم.
تو بهترینی و همیشه بهترین ها رو مینویسی
موفق باشی
ممنونم دوست خوبم
شرمندم کردی، من حالا حالاها باید شاگردی کنم.
خیلی زیبا بود خوشمااااااااااااااااااان آمد
و جواب سوگند در پی این چند شعر
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا هیچ به همسایگیه ما درخت سیب نبود؟
و چرا ما همه با هم غرق در گشتن یک حادثه ایم ؟
که بیابیم دلیلی به دل دادنمان
و چرا غافل از این پنداریم؟
که عشق دل می خواهد نه دلیل
وای عجب شعری گفتم دو دقیقه ای !
کاملش کنم به عنوان چهارمین شعر میزنیش؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
چرا که نه دوست عزیز!
با کمال افتخار شعرت را اگه تکمیل کنی در پست های بعدی میارم.
البته فعلا باید بری توی صف و نوبت را رعایت کنی.چون جوابیه های دیگه قبل از شما وقت گرفته اند.
وا؟
کی وقت گرفته قبل من؟!
حالا شما عصبانی نشو و به بزرگواری خودت اونا را ببخش. دفعه بعد میگم حتما از شما اجازه بگیرن.
سلام
ما که اهل شعر هم نبودیم موثر واقع شد خانم مهندس
سلام استاد
ممنون که سر زدید.
سلام ملیحه خانم .خوش اومدی.
انشالله همیشه خوش وخندان باشی.